وبلاگ

درباره نادیا هاشمی نویسنده کتاب «ماه که پایین می‌آید»

نادیا هاشمی متواد دسامبر ۱۹۷۷ پزشک و رمان‌نویس آمریکایی است. نادیا هاشمی در نیویورک به دنیا آمد و در نیوجرسی بزرگ شد. مادر و پدرش که هردو در افغانستان به دنیا آمدند در اوایل دهه ی ۱۹۷۰ و قبل از حمله‌ی روسیه، این کشور را ترک کردند. مادرش که نوه‌ی یک شاعر عالی مقام بود، به اروپا سفر کرد تا مدرک مهندسی عمران بگیرد و پدرش به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد، جایی که در آن سخت تلاش کرد تا به رویاهایش جامه عمل بپوشاند و زندگی بهتر و زیباتری را برای خانواده‌ی درجه یک و اقوام دورترش بسازد. نادیا این شانس را داشت که خانواده‌ی بزرگی از خاله‌ها و عمه‌ها، عموها و دایی‌ها و فرزندان آن‌ها اطرافش باشند و همین باعث می‌شد فرهنگ افغانی بخش مهمی از زندگی روزمره‌ی آن‌ها شود.

نادیا به دانشگاه براندیز رفت و موفق شد تحصیلات خود را در رشته‌ی مطالعات خاورمیانه و زیست‌شناسی تکمیل کند. در سال ۲۰۰۲ برای اولین بار همراه با والدینش که از دهه ی ۱۹۷۰ تا آن زمان سرزمین‌شان را ندیده بودند، به افغانستان سفر کرد. این سفر در حکم تجربه‌ای تلخ و شیرین برای آنان بود، چرا که توانستند آثاری را از خانه‌های زمان کودکی خود پیدا کنند و با عزیزانشان دیدار مجددی داشته باشند.‌

نادیا وارد دانشکده پزشکی در بروکلین شد و در یک سازمان اجتماعیِ افغانی آمریکایی نیز عضو شد که هدفش ارتقا و آموزش رسوم فرهنگی بود، بخصوص در روزهای تیره و غمبار پس از واقعه‌ی سپتامبر ۲۰۰۱.

پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده پزشکی برای تکمیل دوره‌های تخصصی پزشکی اطفال به بیمارستان ان وای یو / بلوو در نیویورک سیتی رفت. پس از اتمام این دوره، همراه با همسرش به مریلند رفتند که اکنون نیز در این شهر به عنوان متخصص اطفال کار می‌کند. نادیا همچنین عضو گروه « بانوانِ پزشک» است، که گروهی محلی از زنان پزشکی است که با هم ورزش می‌کنند، غذا می‌خورند و وبلاگ‌نویسی می‌کنند.

هاشمی بعد از آن که دوره سخت و دشوار  پزشکی را تکمیل کرد، سعی کرد به آرزو و خواسته‌ای قدیمی بپردازد که مدت‌ها بود نادیده‌اش می‌گرفت. تجارب تربیتی او و علاقه شخصی‌اش تواما به شکل داستان‌هایی از سرزمین پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگش شکل گرفت ( برخی از این افراد به شکل مهمان در داستان‌های او ظاهر می‌شوند!) داستان نخستینش « مرواریدی که صدفش را شکافت» در ماه می سال ۲۰۱۴ منتشر شد. داستان دومش نیز که در مورد فاجعه‌ی غمبار پناهندگان افغان در اروپا است، رو به پایان است.

معرفی کتاب ماه که پایین می آید :

کتاب «ماه که پایین می آید» که نخستین بار در سال ۲۰۱۵ چاپ شد. داستان به دوران کودکی و بزرگسالی «فریبا» می‌پردازد. پس از این که مادرش هنگام زایمان از دنیا می‌رود و پدرش با زنی ازدواج می‌کند که به دختران خودش اهمیت بیشتری می‌دهد. «فریبا» که در نظر اطرافیانش مایه بدشانسی است، خواستگاری ندارد. تا این که غریبه ای به نام «محمود وزیری» وارد زندگی‌اش می‌شود و این زوج در طول زمان، صاحب پسری به نام «سلیم» و دختری به نام «سمیرا» می‌شوند. «فریبا»، تأثیرات ویرانگر فعالیت‌های «طالبان» بر زندگی ساکنین کابل به‌خصوص بعد از دستگیر شدن «محمود» را روایت می‌کند. او اندکی پس از به دنیا آوردن پسری دیگر به نام «عزیز»، به همراه سه فرزندش ابتدا به ایران و بعد به ترکیه می‌رود و تلاش می‌کند به خواهرخوانده اش، «نجیبه»، در انگلیس بپیوندد.

 

 

صفحه کتاب «ماه که پایین می‌آید» در فروشگاه آنلاین نشر هیرمند

صفحه کتاب «مرواریدی که صدفش را شکست» در فروشگاه آنلاین نشر هیرمند