کلوپ شانس و شادی

تن، فرزند مهاجرت است؛ مهاجری که خانواده‌اش برای گریز از وحشت جنگ داخلی چین به آمریکا پناه می‌آورند، به امید زندگی‌ای امن‌تر. اما ایمی، دختر نوجوان خانواده که تنها پانزده سال دارد، هنوز نتوانسته با این جابه‌جایی بزرگ کنار بیاید. او در این دوران سخت، دو ضربه سنگین دیگر را تجربه می‌کند: از دست دادن پدر و برادر بزرگ‌ترش در فاصله‌ای کمتر از شش ماه. هجرت دوم، این بار به سوئیس، در همین سال‌های پرآشوب زندگی‌اش رقم می‌خورد. ایمی در این سفر تازه، با داستانی از گذشته‌ی مادرش روبه‌رو می‌شود؛ حقیقتی که برای سال‌ها در سکوت و خفا باقی مانده بود. این افشاگری، بذر داستانی را در ذهن ایمی می‌کارد که به تدریج رشد می‌کند و به اثری بدل می‌شود که اکنون در دست دارید. داستان ایمی، روایت پیچیده‌ای از مهاجرت، از دست دادن و کشف حقایق پنهان است؛ قصه‌ای از تلاش برای ساختن هویتی تازه در دل آشفتگی‌ها و یافتن معنای خانواده در میان درد و گسستگی.