عمارت ویلیس

دیانا و برادر کوچکش جورجی در دل یک جنگل مرموز و تاریک، در نزدیکی عمارت ویلیس زندگی می‌کنند؛ جایی که قوانین سخت و پنهانی آن‌ها را در دنیایی ایزوله و خفقان‌آور محصور کرده است. هر روز، این دو خواهر و برادر باید در دنیای مخفی و محصور خود زندگی کنند و از مرزهای ممنوعه عبور نکنند، در حالی که هیچ‌گاه نمی‌توانند خود را به کسی نشان دهند یا از این محدوده فراتر روند. اما همه چیز وقتی تغییر می‌کند که سرایدار جدید همراه با دخترش، لیسا، به عمارت می‌آیند. دیانا که همیشه در دلش آرزوی یک دوست واقعی را داشت، نمی‌تواند از وسوسه‌ی برقراری دوستی با لیسا خودداری کند. در حالی که هیجان کشف دنیای جدید و پر از امکانات در دلش شعله می‌کشد، دیانا متوجه می‌شود که تنها راه نجات از این زندان تاریک و محدود، اعتماد به لیسا و کمک گرفتن از اوست. دیگر تنها راه فرار از این دنیای مرموز، به خطر انداختن تمام آنچه که از آن می‌ترسند، است. آیا لیسا که تازه وارد این دنیای عجیب شده می‌تواند به دیانا و جورجی کمک کند تا از عمارت ویلیس فرار کنند؟ یا این دوستی که میان آن‌ها شکل می‌گیرد، خود آغاز یک ماجراجویی خطرناک‌تر خواهد بود که سرنوشت آن‌ها را به مخاطره می‌اندازد؟ این داستان پر از رمز و راز و هیجان، خواننده را به دنیای جادویی و پیچیده‌ای می‌برد که در آن هیچ‌چیز آن‌طور که به نظر می‌آید نیست. تنها زمان می‌تواند پاسخ دهد که این دوستی به کجا خواهد رسید و آیا دیانا و جورجی قادر خواهند بود از دست سرنوشت شوم خود فرار کنند. آیا آن‌ها می‌توانند در برابر تهدیدات جدید و خطراتی که در انتظارشان است ایستادگی کنند؟ این ماجراجویی، شما را تا آخرین صفحه به دنبال خود خواهد کشید.